هفت راه برای نوشتنِ یک مجموعه داستانِ کوتاه برای تازهکارها

قبل از گفتن هرچیزی بگذارید چند تا سنگ را وا بکنم. تازه‌کار یعنی آدمی که هنوز جرات ندارد توی فرم‌ِ بانک یا یک‌جایی که قرار است شغلش را بگوید بنویسد نویسنده. یعنی هنوز از این راه پول درنمی‌آورد

دوم ‌که نوشتن دستورالعملِ نصبِ آبگرم‌کن نیست که از روی دستوالعمل بشود نویسنده شد. این‌ها همه پیشنهاد است

سوم، این نوشته و هرچیزی شبیه این که هرکسی بنویسد ارزش علمی ندارد، یعنی امتحان شده قابل اثبات و قابلِ درس دادن نیست. اساسن فقط راه‌حل‌های شخصیِ آدم ها است

 

 

چیزی برای گفتن

نوشتن از جایی شروع می شود که آدم چیزی برای گفتن داشته باشد. این جمله‌ی بدیهی با گذاره‌های مشخص آن‌قدرها هم ساده نیست. نویسنده‌های حرفه‌ای (به معنای کسی که از راه نوشتنِ خلاق پول درمی‌‌آورد) زیادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند، آن‌ها می‌نویسند چون کارِ دیگری بلد نیستند. گاهی می‌فهمند چیزی برای گفتن ندارند و از شگرد‌های نویسندگی برای پیشبرد قصه کودکانه استفاده می‌کنند که نوشته‌شان را سرپا نگه‌دارد، یا نمی‌فهمند چیزی برای گفتن ندارند و چون نمی‌فهمند از آن شگردها هم استفاده نمی‌کنند و چیزهای پرتِ نامربوطی می‌نویسند. بنابراین سهل است که یک نویسنده‌ی تازه‌کار بدونِ این‌که چیزی برای گفتن داشته باشد شروع کند به نوشتن

اما این چیزِ جادویی چه‌جور چیزی است؟ راستش هیچ نمی‌دانم. این چیز می‌تواند یک تصویر باشد، صحنه‌ای از زندگی آدم‌های واقعی، تکه گزارش مستندی باشد از نهنگ‌هایی که خودشان را به ساحل انداخته‌اند یا حرف‌های دو آدمِ گذری در خیابان. این‌ چیز هر چیزی دور و برِ نویسنده است، یک تصویر، یک رویا، تکه‌ای از یک تابلو ولی واقعن باید باشد، بدون آن نمی‌شود نوشت

این چیز نقطه‌ی مرکزی داستان شما است و باقیِ چیزها دورِ آن تنیده می‌شود البته این فعلِ تنیدن و نقطه‌ی مرکزی معنی‌اش این نیست که مهم‌ترین تکه از داستان است یا بعدن در بازنویسی‌ها حتمن باید سرِ جایش بماند. این چیز می‌شود دور انداخته شود در پیش‌داستان بیاید، کم‌رنگ شود اما حتمن باید باشد

این چیز از دو منبعِ متفاوت اما متصل به هم بیرون می‌آید. توده‌ی احساساتی و انباشتگی تصویری داستانی. توده‌ی احساساتی همه‌ی تجربه‌های دستِ اولِ نویسنده است، همه‌ی چیزهایی که با حواسش درک کرده حتا تجربه‌های عرفانی و لاهوتی که قابل درک با حواس نیست اما بر او گذشته. معمولن در نویسنده‌های تازه‌کار این منبع بزرگ است و از این‌جاشان چیزها را پیدا می‌کنند. انباشتگی تصویری داستانی تجربه‌های دستِ دومِ نویسنده است، چیزهایی که خوانده و شنیده و دیده. شخصیتِ یک فیلم می‌تواند یک چیز بسازد، شکلِ روایت یک داستان یک چیز و گفت‌وگوهای شخصیت‌های یک تآتر یک چیز. معمولن در نویسنده‌های تازه‌کار این منبع کوچک است و از این‌جا چیزها را پیدا می‌کنند

چرا فرقی بین این دو منبع بزرگ و کوچک در نویسندگان تازه‌کار نیست؟ چون آن‌ها هنوز شیرِ اتصال این دو منبع را باز نکرده‌اند. نویسندگان تازه‌کار توده‌ی احساساتی بزرگی دارند، همه‌شان تجربه‌های یکه‌ای را از سرگذارنده‌اند که نوشتن هر یکی‌شان آن‌ها را نویسنده‌ی بزرگی می‌کند اما آن‌ها چیزهای کمی خوانده‌اند، فیلم‌های کمی دیده‌اند و کم به تآتر رفته‌اند، تقصیری ندارند آن‌ها تازه‌کارند اما اگر این شیر را باز کنند طبق‌ِ قانونِ ظروفِ مرتبطه سطح این دو منبعِ نوشتن یکی می‌شود

به مرور انباشتگی تصویری داستانی در نویسنده بزرگ می‌شود تا جایی که از توده‌ی احساساتی او هم بزرگ‌تر می‌شود، اگر نویسنده هنوز شیر اتصال را باز نکرده باشد، اندام بیش از اندازه‌ بزرگی از تجربه‌های مجازی دارد. اندام نامتقارنی که نوشته‌هاش را تصنعی می‌کند، او با این‌که زیاد خوانده و دیده و شنیده هنوز تازه‌کار است

نویسنده‌ی حرفه‌ای بینِ این دو منبعِ نوشتن تعادلی برقرار کرده که بنا به نیاز از هرکدام استفاده می‌کند. گاهی چیزهایی را از یکی از منبع‌ها برمی‌دارد و با چیزهایی از منبع دیگر قاطی می‌کند. هرجوری که از این‌ها استفاده کند فرقی نمی‌کند، رازِ کوچکِ نویسنده‌ی حرفه‌ای، تعادل این منابعِ نوشتن است

فرقی نمی‌کند آن چیز را از کجا برداشته‌اید تا چیزی برای گفتن ندارید، ننویسید

ناتوانی‌های نوشتن

بعد از این‌که چیزی برای گفتن داشتید مهم‌ترین‌کار این است که بدانید آن چیز در چه قالبی می‌گنجد. گاهی ما چیزِ بسیار درخشانی داریم، الماسی که عمرمان را صرفِ پیدا کردنش کرده‌ایم اما این چیز در قالبِ نوشتنی که بلدیم نمی‌درخشد. بلدیم شعر بگوییم این چیز تراشِ داستان می‌خواهد، بلدیم فیلم‌نامه بنویسم این چیز در قالبِ نمایش‌نامه درخشان می‌شود. راه‌حل این نیست که ما همه‌ی قالب‌های نوشتن را به کمال بشناسیم، این‌کار بیشتر از یکی دو عمر می‌خواهد، راهِ حلِ عملی این است که ناتوانی‌های خودمان و قالبِ نوشتن‌مان را بشناسیم

برای نوشتنِ شعر باید زندگی شاعرانه داشت، روحی متلاطم، خانواده‌ای ثروت‌مند یا توانِ زندگی فقیرانه. به قول مایاکوفسکی شعر شغلی بیست و چهار ساعته است. با این شغلِ تمام وقت دیگر نمی‌شود سرپرست کارگاهِ عمرانی بود یا دندان‌پزشک

داستان‌ِکوتاه در یک نشست نوشته می‌‌شود و در یک نشست خوانده می‌‌شود. این تعریف دایره‌المعارفی تعریف گول‌زننده‌ای است. داستان کوتاه نوشتن همه‌ی دردسرهای داستانِ بلند نوشتن را دارد بی‌آن‌که محاسنش را داشته باشد. داستان‌کوتاه شخصیت‌ دارد، ماجرا دارد، برای نوشتنش باید همه‌ی شگردهای داستان‌نویسی را بلد بود، باید تعلیقی در داستان داشت، نمی‌شود تا ابد داستانِ مردهای بدونیِ اسمی را نوشت که جلوی زنِ بدونِ اسمی در کافه‌ای سیگار می‌کشند و قهوه می‌خورند و جمله‌های بی‌ربط می‌گویند. برای نوشتنِ داستانِ کوتاه باید بتوانید لحظه‌ای از زندگی را نگه‌دارید و با چیزی شبیه تکنیکی که در فیلمِ ماتریکس استفاده شده دورِ صحنه بچرخید. اگر به اندازه‌ی کافی به جزئیات دور و برتان توجه ندارید، اگر حوصله‌ی شرحِ حوادثِ ساده را ندارید و فکر می‌کنید باید داستان‌هایی تعریف کنید که شخصیتِ داستان‌تان جنب‌وجوشِ بیشتری داشته باشد، داستان کوتاه نوشتن خیلی راضی‌تان نمی‌کند

رمان‌نویس باید عادت‌های منظمِ نوشتن و پیوستار فکری داشته باشد. یعنی اگر آدم کم حوصله‌ای هستید اصلن رمان قالب خوبی نیست مگر این که بخواهید از این اداها دربیاوید که کوتاه‌ترین رمانِ جهان را نوشته‌اید مثلن در دو خط. شخصیت‌های رمان معمولن در بسترِ زمانی طولانی زندگی، ماجراهای متفاوتی را از سر می‌گذرانند، رمان‌نویس باید بتوانید برای این زمان طولانی و مکانِ احیانن متعدد منطقی بتراشد. اگر نمی‌توانید پدرتان را متقاعد کنید برای‌تان لپ‌تاب بخرد، سراغِ رمان نروید

نمایش‌نامه‌نویس باید زبانِ گفت‌وگو را بشناسد، بداند آدم‌ها کی حرف می‌زنند کی سکوت می‌کنند و از همه مهم‌تر بداند چه‌طور با کلام می‌شود بر طرفِ مقابل تاثیر گذاشت. اگر آدم‌ِ درون‌گرایی هستید و از تاثیر گذاشتن برآدم‌ها با کلام‌تان لذت نمی‌برید این قالبِ نوشتن خیلی مناسب‌تان نیست

فیلم‌نامه‌نویس باید جز گفت‌وگو‌نویسی، صحنه پردازِ خوبی باشد. بتواند بین درون‌گرایی شخصیت‌ و رفتار بیرونی اولویت را به برون‌گرایی بدهد، چرا که شخصیت‌های فیلم در بسیاری موارد از بیانِ درونیات‌شان عاجزند مگر این‌که از آن با کسی حرف بزنند یا یک صدای دورنی بگوید چه فکر می‌کنند. از همه مهم‌تر فیلم‌نامه‌نویس باید بتواند آدم‌هایی را که در مراحلِ بعد روی نوشته‌اش کار می‌کنند تحمل کند. کارگردان، بازی‌گر، تدوین‌گر همه روی روند شخصیت‌پردازی و ماجراها تاثیر دارند. اگر آدمِ منعطفی نیستید، فیلم‌نامه‌نویسی واقعن عذاب‌آور است و هیچ به پولی که بابت نوشته‌تان می‌دهند نمی‌ارزد

قبل از هر کاری مطمئن شوید چیزی که پیدا کرده‌اید واقعن به دردِ نوشتنِ داستانِ کوتاه می‌خورد

طرح، الگویی برای تخطی

در بسیار از کلاس‌های داستان‌نویسی به درست بر نوشتنِ طرح برای داستانِ کوتاه اصرار می‌شود. می‌گویم به درست چون داشتنِ الگویی برای این‌که بدانیم چه‌ها را نباید نوشت الزامی است. از این‌جا دیگر راه ما و کلاس‌های داستان‌نویسی از هم جدا می‌شود. ایده‌ی نوشتنِ مو به مو از روی طرح بیشتر به دردِ نوشتنِ فیلم‌نامه یا رمان می‌خورد. شخصیتِ یک داستانِ کوتاه می‌تواند به آنی از دنیای خیال‌وارش وارد دنیایی عینی شود و نوشتنِ داستان براساس طرح این خاصیتِ ذهنی عینی شخصیت‌های داستان را از آن می‌گیرد. همین‌طور در بسیاری وقت‌ها اصلن ماجرایی در کار نیست که براساس آن طرح بنویسیم، یک آدمی یک‌جا نشسته به چیزی در گذشته فکر می‌کند و داستان فقط فکر کردن به همان گذشته است، پس طرح داستان به چه‌کاری می‌‌آید. مهم‌ترین فایده‌ی طرح این است که تقریبن ته و سرِ چیزی را که می‌نویسیم می‌دانیم. مثلن می‌دانیم یک سرباز آمریکایی بوده که دختر نوجوانی را در انگلیس دیده و برایش نامه می‌نویسد (با عشق و نکبت به ازمه، سلینجر) یا مردی که کارش پیداکردن زن برای مردهای جوانی است که قصدِ ازدواج دارند، برای خاخام جوانی دنبال زن می‌گردد و خاخام عاشقِ دخترِ خودِ مردِ میانجی می‌شود (چلیک معجزه، مالامود) یا مردی به علتِ ورشکستگی از همسایه‌‌اش دزدی می‌کند و بعد سعی می‌کند پول را برگرداند (سارق حومه‌ی شیدی هیل، چیور) احتمالن می‌شود به این نوشته‌های یک خطی گفت طرحِ داستان. البته بعضی اوقات به این طرح‌ها زمان و مکان را هم اضافه می‌کنند تا جزئیات روشن‌تری داشته باشد. سرباز امریکایی در جریانِ جنگِ جهانی دوم دختر را دیده. مردِ زن‌یاب در نیویورک دهه‌ی پنجاه برای خاخام دنبالِ زن می‌گردد. مردِ ورشکسته در حومه‌ی نیویورک در دهه‌ی شصت زندگی می‌کند. همه‌ی این زمان مکان‌ها که به آن خط اولیه اضافه می‌شوند بنیاد الگویی را می‌ریزند که می‌تواند تخطی‌های بعدی نویسنده را بسازد


3 نکته بسیار مهم در نصب دوربین مدار بسته

1. انتخاب مکانی مناسب برای قرار دادن دی وی ار dvr

وقتی قصد سیم کشی برای تعدادی زیادی دوربین مداربسته را دارید، به مکانی احتیاج دارید که تمام کابل‌ها در آنجا جمع شده و به دستگاه DVR متصل شوند. این مکان باید امن باشد و از هر جایی از خانه بتوان به آنجا سیم کشی کرد.

دستگاه دی وی آر شما نباید در محل هایی قرار گیرد که بتوان براحتی به آن دسترسی پیدا کرد. زیرا با سرقت دستگاه دی وی آر (DVR) دیگر شما آرشیو تصاویری ندارید که در صورت بروز مشکل بتوانید به آن دسترسی داشته باشید.

بطور مثال اتاق اسانسور مکان مناسبی برای قرار دادن تجهیزات سیستم نظارت تصویر است.

 

2. کابل‌های دوربین های مدار بسته را مخفی کنید.

کابل های شما نباید به راحتی در دسترس باشند و اگر امنیت محیط دارای اولویت بالایی است باید برای هر دوربین مدار بسته از سیستم تغذیه مرکزی با خروجی های مجزا و دارای فیوز جداگانه استفاده کنید تا در صورت اتصال کوتاه بین قطب های مثبت و منفی سیم کشی یکی از دوربین ها ، سایر تجهیزات از کار نیفتند.

 

3. انتخاب هارد دیسک مناسب

مورد مشترک در تمام پروژه های دوربین مدار بسته نیز استفاده از هارد دیسک مخصوص دوربین مداربسته بجای هارد دیسک های معمولی است. زیرا هارد دیسک های معمولی ، ضمن کاهش نرخ فریم در ذخیره تصاویر ، احتمال خرابی هارد دیسک و از کار افتادن سیستم ذخیره تصاویر را دارند که این مورد نیز بسیار مهم است.


قصه گویی چیست

قصه کودکانه کهن ترین شکل ادبیات است و آئین و سنتی است که از قدیم به ما هدیه شده است . ما با زنده نگه داشتن آن ، فرهنگ و داستان های یک مرز و بوم را نگاه داشته ایم . از زمانیکه انسان های نخستین در کنار آتش گرد یکدیگر می نشستند قصه گویی وجود داشته است و توسط پیران راه و رسم زندگی و مقابله کردن با سختی ها به شکل قصه و افسانه برای کوچک و بزرگ روایت می شده است . مادربزرگ ها و پدربزرگ های ما قصه گویان ماهری بودند و افسانه های قومی و ملی را برایمان نقل می کردند . امروزه نیز قصه گویی رواج دارد اما شکل آن کمی تغییر کرده است . زندگی مدرن مادربزرگ ها را از کودکان دور کرده است و مادرها و پدر ها به خاطر مشغله ی کاری زمان کمتری را به قصه گویی اختصاص می دهند برای همین بازار قصه های صوتی داغ شده است و با یک کلیک کودک می تواند قصه های کودکانه را بشنود و یا با تماشای یک کارتون یا تئاتر اجرای یک قصه را ببیند . بله همگی راه های آشنا شدن با داستان هستند اما تاثیر قصه گویی مستقیم با کودکان را ندارند . شاید من سخت گیری می کنم اما اگر تجربه ی قصه گویی با کودکان را نداشتم و تاثیر مثبت آن را نمی دیدم می توانستم آسان تر بگیرم . به هر جهت پیشنهاد من قصه گویی سنتی ( کلاسیک ) است که از دیرباز وجود داشته است . قصه گویی سنتی به این معنا که قصه گو در کنار بچه ها می نشیند ، آنها را لمس می کند ، به چشمانشان نگاه می کند ، در لحظه  احساساتش را با آنها شریک می شود ، نیاز کودکان را می بیند ، پای صحبت های آنها می نشیند ، سوالهایشان را پاسخ می دهد ، با آنها می خندد ، می ترسد ، می گرید و بدین گونه قصه ی خود را به پایان می رساند .خوشبختانه چند سالیست که در مهدکودک های تهران قصه گویی باب شده است و ارزشی برای این سنت قدیمی قائل شده اند و ساعتی را به عنوان کلاس قصه گویی اختصاص داده اند ( البته من از حال و روز شهرهای  دیگر ایران بی خبر هستم و امید دارم که قصه گویی رواج داشته باشد ) این را می دانم که در دنیا و مخصوصا اروپا قصه گویی اهمیت بسیاری دارد و آنها با انتخاب قصه های ملی ، کودکانشان را آموزش می دهند تا در بزرگسالی به فردی موفق و موثر در جامعه تبدیل شوند و بتوانند کشور خودشان را آباد کنند . قصه گنجینه ی یک کشور است . بسیاری از زبان شناسان و تاریخ شناسان بر روی قصه ها و افسانه ها تحقیق می کنند پس قصه ارزش والایی دارد و نباید نادیده گرفته شود . چند سالی است که ما شاهد گردهمایی ها و جشنواره های بین المللی قصه گویی در ایران می باشیم البته تعداد آنها فعلا اندک است ولی با کوشش ما می توانند رونق چشمگیری داشته باشند . جشنواره ی بین المللی قصه گویی کانون پرورش و فکری کودکان هر سال برگزار می شود و قصه گویان خارجی نیز در آن شرکت می کنند و قصه های مرز و بوم خود را روایت می کنند . من تاکید می کنم که از این جشنواره بازدید کنید تا با شکوه و تاثیر قصه گویی آشنا شوید و هم چنین با روایت های متفاوت آشنا شوید و اگر خود قصه گو هستید در کلاس هایتان از آنان بهره بگیرید و تمام تلاشتان را برای بهتر دیده شدن این فرهنگ و سنت بیشتر کنید . در ادامه چند مورد از تاثیرات قصه و قصه گفتن را برای شما ذکر می کنم :

 


∗ قصه گویی باعث ایجاد ارتباط عاطفی بین قصه گو و شنونده ( کودکان ) می شود که از این طریق می توان با کودک رابطه ای دوستانه برقرار کرد و حرفهای او را شنید .

∗ توانایی های کودک را در زمینه های عاطفی ، اخلاقی ، اجتماعی افزایش می دهد و به او کمک می کند تا درکی از تجربه های خود در دنیا داشته باشد .

∗ بهتر گوش می دهد و دایره لغات آن گسترده تر می شود . به رشد کلامی کودک کمک می کند . ( به کودکانی که دیر زبان باز می کنند کمک بسیاری می کند )

∗ صداها ، کلمات و مفاهیم را درک و کشف می کند . کمک بسیاری به یادگیری خواندن و نوشتن می کند .

∗ با زبان محاوره و نوشتاری آشنا می شوند و به کتاب خواندن علاقه مند می شوند .

∗ در قصه ها به دنبال راه حل مشکلات خود می گردند و در دنیای واقعی می توانند با مشکلاتشان روبه رو شوند چون می دانند که قهرمان داستان از پس مشکلاتش برآمده است .

∗ با افکار ، نظریه ها ، عقاید جدید آشنا می شوند و بعد های دیگر زندگی را می شناسند .

∗ حافظه ی کودک پرورش می یابد و می تواند مطالب بیشتری را در ذهن خود به خاطر بسپارد و در آینده آنان را استخراج کند ( به اصطلاح مخزن ذهنش را پر می کند )

∗ کودکان در قصه گویی مهارت پیدا می کنند و می توانند به قصه های خود بیاندیشند و آنها را بیان کنند .


 

مفتخرم که کتاب ( می خواهم قصه گو شوم ) به نویسندگی اینجانب " شیدا مزکی " را به شما معرفی کنم .تمام مطالب مورد نیاز با قصه گویی ، روش ها و ابزارها ، طرح درس و داستان های ایرانی ، در این کتاب نوشته شده است . برای آشنایی بیشتر با کتاب به بخش معرفی کتاب کودک مراجعه کنید .

تمامی مطالبی که در این بخش و  بخش بعدی به صورت خلاصه نوشته شده است را می توانید در این کتاب کامل و جامع بخوانید .

برای تهیه و سفارش کتاب ( می خواهم قصه گو شوم ) تماس با من بگیرید و به نشانی الکترونیکی ام پیام بدهید .

همچنین می توانید در شبکه های مجازی اینستاگرام و تلگرام به این آیدی پیام بدهید : 


امیدوارم شما نیز با به کار گیری این دلایل و دلایل دیگر بتوانید روشن کننده ی راه قصه گویی در مجموعه و یا خانه ی خود باشید . اگر علاقه مند به قصه گویی هستید با ثبت نام کردن در سایت مقاله ی چگونه یک قصه گو شویم را مشاهده و مطالعه فرمایید . (  فقط کافیست بعد از ثبت نام  کردن به سایت  ورود کنید )

مقاله های مرتبط را مطالعه کنید : آشنایی با شاهنامه ، صمد بهرنگی کیست


چرا باید هر شب برای کودک داستان گفت و کتاب خواند؟ قصه گفتن برای

افزایش کنش و بهبود روابط میان فردی با کودک

شنوایی یکی از حواس پنجگانه است که در هنگام کودکی کارایی بسیار برجسته‌ای دارد. هنگامی که برای کودک داستان کودکانه می‌گویید حس شنوایی او را درگیر می‌کنید. کودک دوست دارد با پدر و مادرش کنش و تعامل داشته باشد. داستان‌های پیش از خواب به بهبود روابط میان‌فردی کودک و پدر و مادر می‌انجامد. احساس صمیمیت و همدلی کودک و والدینش را بهبود می‌بخشد. به کودک نشان می‌دهد که برای خانواده‌اش اهمیت دارد و برای او حتی پیش از خوابیدنش وقت می‌گذارند. پدر و مادر با داستان گفتن برای کودک از کودکشان حمایت عاطفی می‌کنند و کودک به خوبی این حمایت را درک می‌کند.

سخن گفتن با کودک به صورت غیرمستقیم

گاهی نمی‌توانیم درباره‌ی برخی از مسائل به صورت مستقیم با کودک سخن بگوییم. در چنین شرایطی داستان کودکانه گفتن می‌تواند ابزاری برای انتقال حرف‌هایمان به کودک باشد. فرض کنید کودک به بهداشت فردی اهمیت نمی‌دهد والدین می‌توانند داستانی با موضوع بهداشت و تمیزی برای کودک بگویند تا از او بخواهند به بهداشت فردی اهمیت دهد.

بهبود توانایی تخیل و خیال پردازی

داستان گفتن برای کودک به بارور شدن توانایی تخیل کودک کمک می‌کند. کودک با شنیدن داستان به تصویرسازی ذهنی و تجسم آن‌چه می‌شنود دست می‌زند. توانایی تخیل و خیال‌پردازی در کودک به رشد توانایی‌های ذهنی کودک می‌انجامد. پس والدین با کتاب خواندن و داستان گفتن برای کودک، به بهبود توانایی تخیل و رشد توانایی‌های ذهنی کودک کمک می‌کنند.

کاهش بی‌خوابی کودک

با داستان گفتن برای کودک می‌توانیم استرس و ناراحتی‌هایی که در روز دچارشان شده است را برطرف کنیم. هنگامی که کودک از نظر فکری و روانی آرام شود می‌تواند خوابی آسان‌تر و باکیفیت‌تر داشته باشد. داستان گفتن پیش از خواب زمینه را برای خواب بهتر کودک فراهم می‌کند.

رشد اخلاقی کودک

داستان‌هایی که برای کودک گفته می‌شود او را با اخلاق و اصول اخلاقی آشنا می‌کند. داستان‌ها می‌توانند به رشد اخلاقی کودک کمک کنند. پیش‌تر درباره‌ی دیدگاه رشد اخلاقی کلبرگ سخن گفتم؛ می‌دانیم رشد اخلاقی از دیدگاه کلبرگ مرحله‌ای است. داستان‌هایی که  نیازمند نتیجه‌گیری شنونده هستند به رشد اخلاقی کودک کمک می‌کنند.

قصه کودکانه گفتن برای کودک را فراموش نکنید.

قصه گفتن و کتاب خواندن پیش از خواب برای کودکان را جدی بگیرید. قصه گفتن تنها 10 دقیقه از وقت شما را خواهد گرفت که زمانی اندک است. اما به یاد داشته باشید همین زمان اندک می‌تواند به بهبود رشد روانی کودک بیانجامد. به جای آن‌که برای کودک قصه‌ای صوتی خریداری کنید خودتان برایش قصه بگویید. هیچ صدایی جایگزین صدای پدر و مادر نمی‌شود. کودک دوست دارد قصه را از زبان شما بشنود تا آرام بگیرد و بداند که دوستش دارید. به یاد بسپارید که سبک زندگی شما در آینده‌ی کودکتان موثر است.


فواید داستان خواندن برای کودکان

خواندن داستان های کودکانه برای کودک هنگام خواب در شب، قدرت تخیل او را افزایش می دهد

 

خواه شما تصمیم دارید که صاحب فرزندی شوید یا خواه که اکنون پدر یا مادر هستید، شاید شنیده باشید که خواندن داستان کودکانه برای فرزند خردسال تان هنگام خواب در شب، بسیار مفید می باشد.

علی رغم این واقعیت که اکثر والدین تمایلی به این کار ندارند، آن هم به دلیل این که یک روز کاری طولانی، آن چند دقیقه کتاب خوانی را برای آنها خسته کننده و آزاردهنده می سازد، اما آن، تاثیر مثبتی بر سلامت روحی و روانی و احساسی و هیجانی کودک شما می گذارد.


در اینجا، به مرور بهترین فواید خواندن داستان برای کودکان هنگام خواب در شب، بپردازید، و در این صورت، هرگز در خواندن آن برای فرزند خود مضایقه نخواهید نمود:

 

1- افزایش قدرت تخیل کودک
خواندن داستان برای کودک هنگام خواب در شب، قدرت تخیل او را افزایش می دهد. کودکان باید قدرت تخیل سالمی داشته باشند، زیرا فکر و ذهنشان را به فعالیت واداشته و به آنها می آموزد تا به نحوی سریع و موثر بیاندیشند. و آنها به واسطه قدرت تخیل و شگفت انگیز خود، در آینده قادر به یافتن راه حل های سودمند و موثری خواهندبود. توانایی مجسم نمودن شخصیت ها، مکان ها و موقعیت ها و رویدادهای غیرواقعی و خیالی، زندگی ما را رنگین تر و شادتر می سازد، به همین دلیل، شما باید این مهارت را به فرزند خود نیز بیاموزید.

 

خواندن داستان برای کودکان، باعث اصلاح و تکمیل زبان آنها می شود


2- خلق لحظات ارزشمند و گرانبها
به راستی، خواندن داستان هنگام خواب در شب برای کودکان، لحظات فراموش نشدنی است. شما به عنوان پدر یا مادر، احتمالا خواهان آن هستید که فرزندانتان، آن اوقاتی را که شما هنگام خواب در شب برایشان داستان های سحرآمیز و شگفت انگیز می خوانید، به یاد آورند. زمان هایی که به یکدیگر شب بخیر می گویید و نظاره گر لبخند کوچک و دوست داشتنی فرزند زیبا و خواب آلود خود هستید، واقعا گرانبها و ارزشمند است. برای خلق آن خاطرات، چند دقیقه ای را به خواندن داستان برای فرزند خردسال خود، اختصاص دهید.

  
3- اصلاح و تکمیل زبان در کودک
خواندن داستان برای فرزندانمان، باعث اصلاح و تکمیل زبان آنها می شود. درواقع، ما بطور همزمان، هم برای آنها داستان می خوانیم و هم به آنها آموزش می دهیم، زیرا آنها اکثر کلماتی را که شما هنگام خواندن داستان ذکر می کنید، بلافاصله پس از شنیدن شان بکار می برند. گوش دادن به داستان های بسیار زیاد، به فرزندان کمک می کند تا افکار و عقایدشان را بهتر بیان کنند.

4- پرورش عشق و علاقه به کتاب خوانی در فرزندان
زمانی که شما هنگام خواب در شب، برای فرزندتان داستان می خوانید، در حقیقت شما با این کار، کودک خود را به خواندن کتاب های بیشتری در مسیر زندگی، ترغیب و تشویق می کنید. فرزندانی که عشق و علاقه بسیار زیادی به مطالعه دارند، صاحب والدینی هستند که در دوران کودکی برای آنها قبل از خواب، کتاب می خواندند. کودکانی که فقط به تماشای فیلم و کارتون می پردازند، تنها به دلیل آن است که فوائد کتاب خواندن را نمی دانند. سعی کنید فرزندان خود را به خواندن کتاب ترغیب کنید، زیرا بدین ترتیب، آنها در زندگی، بسیار موفق تر خواهند بود.

5- خواندن داستان برای فرزندان، آنان را به فعالیت وادار می کند
هنگامی که فرزندان، داستانی را از پدر و یا مادر خود می شنوند، تنها تصور کنید که چه سوال های زیادی در ذهنشان ظاهر می شود، مثلا، این چیست؟ آن چیست؟ آنها هنوز اطلاعات و آگاهی زیادی ندارند، اما هرچه که شما برایشان داستان بخوانید، به همان نسبت نیز آنها سوالات بیشتری می پرسند و هرچه آنها سوالات بیشتری بپرسند، به همان نسبت نیز پاسخ بیشتری دریافت می کنند و از هوش و ذکاوت بیشتری برخوردار می شوند. هر شب هنگام خواب، خواندن داستان را برای فرزندانتان آغاز کنید، و در نتیجه آنها سعی خواهند نمود که سوالات خود را حتی بدون کمک شما پاسخ دهند، زیرا مغزشان بهتر، سریع تر و به شیوه مبتکرانه تری فعالیت خواهدنمود.